مطالب مشاوره وروانشناختی.استادنظری

مطالب مشاوره وروانشناختی.استادنظری
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مطالب مشاوره وروانشناختی و آدرس jnazari.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

مهارت های ارتباطی ، چالش هاو موانع
فراروی مشاوران و روان درمانگران
                                                      جعفر نظری-ارشدمشاوره
 
مقدمه
                       بدون تردید می توان ، حیات بشر را محصول یک رابطه اجتماعی تلقی کرد. از هنگامی که چشم به جهان می گشائیم، با لمس شدن نخستین تجربه اجتماعی خود را شکل می دهیم. مواجهه با واکنش های ( کلامی و غیر کلامی ) اطرافیان نیز لحظه به لحظه بر وسعت و غنای این تجربه می افزاید. اساساً سرشت انسان با زندگی جمعی عجین گشته و ضرورت آن با حیات او، گره خورده است. بدین سبب است که زیستن در کنار همنوعان می تواند ،آرامش و راحتی ما را فراهم آورد. کمک و لطف آن ها نقش بسزایی ، در تأمین سلامت و نیازمندی هایمان ایفا می کند. وجود اطرافیان به ویژه آن هایی که دوستشان داریم به زندگی ما معنی می بخشد.
همزیستی مسالمت آمیز کمترین خواسته ای است که از نزدیکان خود انتظار داریم! امّا اغراق آمیز نیست اگر بپذیریم ، بسیاری از مسائل و مشکلات نیز از این همزیستی نشئت می گیرد. درمان این آلام نیز در گِرو چگونگی عملکرد همین افراد اجتماع است. بدیهی است که رهایی از دردمندی ها و نیل به سلامت و آرامش ، زمانی ممکن می شود که عده ای ما را در این راه مدد رسانده و دستمان را به جهت یاری بفشارند. غالباً جدا از روش هایی که خود برای برخورد با مشکلات به کار می بریم ، کمک دیگران حتّی اگر صرفاً به دلجویی نیز خلاصه شود ، در باز گرداندن توان از دست رفته ما کمک شایانی خواهد نمود . امّا به همین سادگی نمی توان توقع داشت که آدم ها به این خواسته پاسخ مثبت نشان دهند ، چه این که ما نیز در قبال دیگران ، آن گونه که باید ، عمل نمی کنیم !
دلایل متنوعی را برای این مسئله می توان بر شمرد . عمده ترین علّت آن است که انسان ها گاه فراموش می کنند که چقدر به هم نیازمندند . آن ها نمی دانند که چگونه بر یکدیگر تاثیر می گذارند ، به همین خاطر عالباً از میزان نفوذ خود بر دیگران غافل می شوند . همیشه مشکلات این گونه آغاز می شود . هر گاه فردی خویشتن را فراموش کند ، زمینه مشکل فردای خود را فراهم آورده است ، و هر وقت کسی دیگران را از خاطر ببرد و فقط به خود بیاندیشد به تولید مشکل آن ها یاری رسانده است ! معنای واقعی زندگی این است : خود خواهی ( خویشتن را دوست داشتن ) و دیگر خواهی ( دیگران را دوست داشتن ) .
مفهوم ارتباط ، حدود و الزام ها
قبل از این که زبانی به وجود آید حیوانات میلیون ها سال با یکدیگر ارتباط بر قرار می کردند . انسان ها نیز قبل از آموختنِ نوشتن ، صد ها هزار سال با زبان های مشترک ، با یکدیگر صحبت می کردند . "ویلبر شرام " در این مورد می گوید : اگر تاریخ طولانی زندگی بشر در روی زمین را یک روز فرض کنیم ، باید گفت ارتباط جمعی فقط در آخرین ثانیه قبل از نیمه شب پا به عرصه وجود گذاشته است . هر گاه پیامی کلامی یا غیر کلامی که نشان دهنده افکار ، احساسات و نیّات فردی است به درستی دریافت شده و پاسخ متقابل آن داده شود می توان آن را ارتباط نامید . به عبارتی ارتباط هنگامی رخ می دهد که دو نفر طوری متوجّه همدیگر شده که وادار شوند از خود واکنشی خاص نشان دهند . هارجی و دیکسون در این باره می گویند : « برای بر قراری ارتباط باید حداقل دو نفر در سلسله رویداد هایی مستمر و پویا در گیر شوند که طی آن ، هر یک از آن ها تحت لوای نظام تعیین کنندگی متقابل بر یکدیگر تاثیر می گذارند و از یکدیگر تاثیر می پذیرند» .
می توان باور داشت که ارتباط غالباً مفهومی پیچیده دارد ، ولی ارتباط انسانی بسیار پیچیده تر است ." میلر" در توصیف ارتباط این گونه آورده است : « داستانی قدیمی و نه چندان خنده آور چنین می گوید که اگر پا روی دم سگی بگذارید و آن سگ پارس کند می شود آن را تصادف نامید ، امّا اگر در نیویورک پا روی دم سگی بگذارید و در لندن سگ پارس کند باید آن را ارتباط نامید» . این مسئله کاملاً پذیرفته شده است که ازحوزه های مختلفی می توان ارتباط را تعریف کرد ، به عبارتی تنوع این معانی به تعداد خود آدم ها است ! پاره ای از جامعه شناسان معتقدند : « ارتباط عبارت است از فن انتقال اطلاعات و افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر » . ( کریمی ، 1376 ص 37 )
پدیده های گوناگونی ما را احاطه کرده اند و هر یک از آن ها به میزان توجهی که بدان نشان می دهیم ، بر ما تاثیر می گذارند. به عبارتی ما در ارتباطات خود آنچه را که می خواهیم می بینیم و یا می شنویم ! " گلدارد " در مورد اثرات چنین پدیده ای    می گوید: « برخی از ما یاد می گیریم که حواس خاصی را بیشتر از حواس دیگر مورد استفاده قرار دهیم ـ ا فرادی وجود دارند که نسبت به بو ، حساس هستند ـ برخی دیگر گوش های تیزی دارند ـ بعضی ها واقعاً هوشیارند و به کوچکترین جزئیاتی که سایر مردم اهمیت نمی دهند ، توجه می کنند ». ( ص 59 ) بدین جهت است که با استفاده از حواس می توانیم دنیای پیرامون خود را بهتر بشناسیم . هر گونه اختلال در این ابزار می تواند شناخت ما را از جهان ، با مشکل مواجه سازد .
این امر مسلّم است که ادامه حیات انسان بدون بهره گیری از حواس غیر ممکن است! دیدن ، شنیدن، بوئیدن چشیدن و لمس کردن لذّت زندگی را روز افزون می کند. ( هرچند که گاهی این چنین نیست ) . دیدن ، نقش ویژه ای در زندگی انسان ایفا             می کند. توانائی اداراک وتعقل نیز منحصراً با وجود حواس ممکن می شود. برای درک جهان خارج ، ابتدا به کسب محسوسات قویاً نیازمندیم. « احساس ابتدائی ( فراگیری ) یعنی یک شیء ابتدا باید احساس شود تا آن ذهن آن را نگا هداری و یادآوری نماید. بدیهی است تا چیزی از خارج وارد ذهن نشود نگا هداری و یادآوری معنا ندارد». ( مطهری ، 1332 ص 81 ) مثلاً وقتی انسان چشم ها را باز می کند ، منظره ای که در مقابلش موجود است را تماشا می کند، تصویری از آن منظره در ذهنش پیدا    می شود ، آن را دیدن می نامیم. شنیدن، بوئیدن و غیره از همین روند تبعیّت می کنند. " گلداد " در این باره بیان می کند : 
 « مردم نه تنها جهان را به صورت متفاوتی تجربه می کنند، بلکه همان گونه که (بندلر، Bendler ) و( گریند،Grinder  ) یعنی پیشگامان برنامه ریزی عصب شناسی ـ زبانی توضیح داده اند مردم به شیوه های متفاوتی فکر می کنند». وی در ادامه می افزاید، برخی از مردم تنها با استفاده از تخیّل بینایی ( شیوه دیداری ) فکر می کنند. برخی دیگر با شیوه شنیداری، از راه صحبت کردن با خود فکر می کنند و دیگران با احساسات و حواس بدنیشان ( شیوه جنبشی یا احساسی ) فکر می کنند، برخی با هر سه شیوه.
دیدن و شنیدن علی رغم آن که ظاهراً فعّالیتی مادرزاد تلقّی می شود ،امّا در حقیقت آن ها مهارت هایی هستند که باید آن را آموخت. خوب دیدن و خوب شنیدن کمک مؤثری است برای خوب درک کردن وسرانجام نیکو سخن گفتن. پدیده ای که تبلّور و اوج رابطه انسانی ما را شکل می دهد! " ایوان ایلیچ " می گوید، زبان چون ریسمانی است بافته از "سکوت" که آوا ها گِره های آن را می سازند. 
رابطه، اساس ماهیت حرفه مشاوره است. ( فیرس و ترال، 1997 ص 211 ) در باره اهمیت ارتباط می گویند « در تمام    مصاحبه ها باید ارتباط برقرار کرد . چه بخواهیم بیماران را درمان کنیم و چه بخواهیم افراد را خود شکوفا کنیم ، چاره ای جز برقراری ارتباط نداریم » . بنابراین مشاوره را می توان ماهیتاً حرفه ای ترین رابطه انسانی محسوب کرد . دور از انتظار نیست اگر بپذیریم که بیش از نیمی از راه درمان در کارکرد ارتباط نهفته است . در این عرصه مشاوری موفق خواهد بود که بتواند در ایجاد چنین ارتباطی نقش خود را به خوبی ایفاء نماید . بنابراین هر گاه فردی برای غلبه بر مشکلات ، رسیدن به سازگاری ، شناخت توانایی ها و ضعف ها ، انتخاب و تصمیم درست و غیره فرد متخصصی را که به این منظور تربیت شده به یاری بطلبد ، می توان پنداشت که ماهیت مشاوره شکل گرفته است .
« فرض اساسی از خدمات راهنمــائی و مشاوره آن است که همه افراد گاه به کمک های تخصصی فرد یا شخصی از حرفه ای خاص، برای درک جهان و شناسائی خودشان در ارتباط با جهان یا برای مسائلی که همیشه با آن ها روبرو هستند ، نیاز دارند » . ( پاترسن ، 1962 ) بسیاری از مردم در ارتباط فی ما بین ، از این که به درستی دیده نشده و یا به سخنانشان گوش فرا داده             نمی شود ،عمیقاً گِله دارند ! سؤ تفاهم ها و عدم سازگاری در بین افراد غالباً به همین نکته بر می گردد ، این که به خوبی درک نمی شوند .
چرا چنین مسئله ای رخ می دهد !؟ شاید به عبارتی مشکل عمده ، نبود یک زبان مشترک بین آن هاست !! زبان مشترک عبارت است از فرایند به کار بردن واژه ، کلمه و جملاتی که بتوانند افکار و احساسات دیگران را به درستی درک نموده و باعث شود تا پاسخی متناسب ارائه دهیم . پدیده ای که نهایتاً به سازگاری فعال بین افراد منتهی می گردد .
چنین مهارتی باید مستمراً مورد دقت و بازبینی قرار گرفته تا از هر گونه عامل مزاحم، مصون بماند . تکرار و تمرین، راهی است که بر قوت این فن می افزاید . همه باید بیاموزند که چگونه از ارتباطات خود لذت ببرند و آن را از هر گونه انحراف و آسیب باز دارند. امّا حتماً با ما موافقید که چنین مقصدی به سهولت قابل دسترسی نیست. دلایل گوناگونی مانع دست یابی به این توان مندی ها می شوند .
در هر رابطه ،عواملی وجود دارد که از تداوم و عمیق تر شدن آن جلوگیری به عمل می آورد ، متأسفانه مشاوران اغلب ارتباط متضمن پذیرش را ، با پاسخ هایی که در واقع مانع برقراری ارتباط می شوند را اشتباه می گیرند . موانعی که یاوران آن ها را به خطا ، درک کردن ، احترام و ارزش گذاردن به مراجع و از این قبیل تلقی می کنند . ( گوردن ، Gordon ، 1974 ) الگوهای پاسخی را که بیانگر عدم پذیرش در ارتباط های والدین و معلمان با کودکان هستند را مشخص کرده است . در ادامه به تعدادی از   شایع ترین موانع ارتباطی موجود اشاره می کنیم .
موانع ارتباطی
وقتی بین دو نفر رابطه ای شکل می گیرد ، تحقیقاً آن ها وارد کانون جدیدی شده اند . این تجربه می تواند متفاوت از        یافته های پیشین آنان باشد. چنانچه در این تعامل اصول و قواعد متقابل شان مورد بی اعتنایی قرار گیرد، هر لحظه این احتمال بیشتر قوّت می گیرد که تبادل اطلاعات ، احساسات و عواطف آن ها دستخوش نوعی اختلال و آسیب گردد. در ارتباط درمانی رعایت این ملاحظات ، بیشتر حائز اهمیت به نظر می رسد. درمانگران برای چنین وضعیت ناخواسته ای باید از قبل مهیا باشند، به ویژه این که ، چنین روابطی برای مراجعان صرفاً یک تعامل ساده اجتماعی نیست!
آن ها گذشته از پرداختن به گفت و گویی روز مره ، بدنبال حل مسائل و مشکلات خویشتن هستند. به همین خاطر بسیار حساس، زود رنج، متوقّع و ریز بین خواهند بود. بنابراین از نگاه آن ها هر گونه واکنشی می تواند عاملی مداخله گر، مزاحم و دور از انتظار تصّور شود. چنین عواملی ممکن است اثر بخشی رابطه را به انحراف کشانده و یا از ادامه آن جلوگیری به عمل آورد.
 نصیحتکـــردن
 برخی از مشاوران مبتدی، شدیداً مشتاق اند تا مراجعان را از طریق نصیحت کردن کمک کنند. گاهی مشاوران حرفه ای نیز که با بیماران سختی مواجه می شوند به اجبار از نصیحت کردن به عنوان یک ابزار خلاصی ( رهایی ) از بن بست و رکود جریان درمان بهره می گیرند. شاید در برخی اوقات مراجعان آمادگی شنیدن نصایح طرف مقابل خود را داشته باشند، امّا با این کار    نمی توان پذیرفت که افکار و احساسات آن ها نیز به همان نسبت دستخوش تغییر و دگرگونی شود! ضمن آن که با این عمل مسئولیت تصمیم گیری های فرد، همچنان بر عهده مشاور نهاده شده است. رویکرد اصلی درمان ، رساندن فرد به خودشناسی درک وضعیت و قبول نقش مؤثر تصمیم گیری است. عملی که باید مراجع خود ، آن را تجربه کند نه آن که کسی از او بخواهد و یا این که او را بدین کار وا دارد. مثلاً اگر درمانگر از مراجع بخواهد که او را در برخورد با همسرش کمی جّدی تر بر خورد کند و اختیارات وی را به طریقی محدود نماید و چنین اقدامی عملاً سبب درگیری زوجین گردد، ممکـن است بعد ها فرد علّت مشکلات پیش آمده را به مشاور نسبت داده و او را به خاطر این توصیه سرزنش کند.
« نصیحت کردن فقط وابستگی مراجعان را به دیگــران تداوم می بخشد امّا حرکت آن ها را در زمینه ارزشیابی و کنترل درونی تسهیل نمی کند ». ( جورج و کریستیانی، 1990 ص 192) جدای از مباحث اخلاقی، نصیحت کردن در حوزه درمان، ماهیتاً مبتنی بر نوعی احساس استیلا طلبی است که یکی در مقام ناصح، دیگــری را مورد خطاب قرار داده و او را به عملی راهنمائی می کند ( بدون در نظر گرفتن این که او خود می تواند بفهمد و باید بفهمد! ) . بنابراین مراجع تنها یک مجری است نه فردی تشخیص دهنده! فرایند مشاوره مترصد احیای این باور است که مراجع قادر و لایق درک حقیقت بوده و می تواند آن را در رفتار خود نشان دهد و یاریگــر او فقط تسهیل کننده ای آگاه، منصف و صمیمی است ، نه چیز دیگــر.
ارائه راه حل
هر چند مراجعان بدنبال راه حل مشکلات خود برآمده اند، امّا اگر مشاور بدون درنگ به پیچیدن نسخه شفابخشی مبادرت ورزد، دچار مشکلات عدیده ای خواهد شد .
اوّل، این که ذهنیت مراجع را نسبت به خود و مسائل اش به انحراف خواهد کشاند. وقتی فهم و انتظار عمومی این است که مشاور مجموعه ای از راه حل ها را در اختیار دارد و به عنوان قهرمانِ حل و فصل تمامی مشکلات تلقّی شود، این ادعای غیر واقعی و متظاهرانه ، باعث می شود که آن ها همچنان خویشتن را در قبال نبوغ و توانمندی های زاید الوصف مشاور و اطرافیان خود ناتوانمندتر احساس کنند ! پدیده ای که ناخواسته بر بی کفایتی های مکرر آنان مهر تأیید می زند.
دوم، مشاور با ورود به ارائه طریق، از طرح مشکلات اصلی جلوگیری به عمل می آورد و فرصت هر گونه خود افشائی و لزوم بینش متعاقب آن را از بین می برد. ممکن است در جلسه ی اوّل یا حتّی در جلسه ی بعد نیز مراجع هنوز به این اطمینان نرسیده باشد که می تواند مشکلات خود را مطرح نماید. ( راجرز،1961) معتقد است : « همین که مشاور مشتاق می گردد که با دقت به مراجعی گوش فرا دهد ، برای مشکلات زندگی حرمت بیشتری قائل می شود و در پرداختن به مسائل و حل آن ها عجله       و دستپاچگی کمتری به خرج می دهد » . شتاب در ارائه راه حل ، احساسی از عدم اعتماد به مراجع را به عنوان انسانی که با کمی حمایت و تفاهم قادر خواهد بود مشکل خود را حل کند ، به وجود می آورد .
سوم ، چنانچه کمک درمانگر به مراجع زمینه غلبه بر مشکلی را فراهم آورد ، این هدف در دراز مدت چندان منطقی به نظر نمی رسد ، چرا که آدم ها باید خود بتوانند به حل مسائل شان فائق آیند . این رویه باعث می گردد تا از وابستگی آن ها به مشاور ، به تدریج کاسته شود . سخنی از کانت فیلسوف آلمانی با این مضمون نقل شده است که می گفت : به جای آن که به کودکان خود بگوئید چه چیزی خوب و چه چیزی بد است ، به آن ها بگوئید خوبی چیست و بدی چیست ، اجازه دهید تا آن ها خود به مصادیق آن پی ببرند . هر کسی باید بتواند از عهده زندگی بر آید ، با مسائل پیش آمده، روبرو شده و به طریقی مطلوب آن ها را از پیش پا بردارد . رسالت یاریگری یعنی ، توان سازی مراجع .
 موعظه کردن و دادن درس های اخلاقی
اخلاق حقیقتی است که در زندگی همه انسان ها رخنه کرده است . مشاوران نیز در زندگی شخصی خود به اصول و مضامین اخلاقی پایبندند ، امّا کسانی که حرفه مشاوره را می پذیرند ، گذشته از اعتقادات فردی، پایبندی به تعهدات شغلی خویش را نیز نمی توانند نادیده بگیرند ! فضای مشاوره حتّی موقعیت فیزیکی آن می بایست بدور از موانعی باشد که مراجع را به سانسور ، کتمان و شرمندگی از طرح عقاید و درد مندی های خود وا می دارد .
درمانگر با اجتناب از دخالت گرایش ها و قضاوت اخلاقی ، امکان بازگو کردن هر سخنی را فراهم می آورد . وقتی مشاور درس اخلاق می دهد و در قبال رفتاری به قضاوت های ارزشی دست می زند، خود بخود از درک مشکلات مراجع فاصله       می گیرد ، به همان میزان نیز مسدود کننده اعمال وی خواهد شد . جورج و کریستیانی در توصیف این مقوله آورده اند :              « این گونه پاسخ دادن گناهکار بودن را در مراجع بر می انگیزد ، امری که مستلزم قضاوت ارزشی است ، و سعی دارد مراجع را در مسیر نظام ارزشی مشاور تغییر دهد . این مشاوران در شناختن دنیای مراجع از دید او تلاشی به خرج         نمی دهند » . ( ص 193 ) مثال های زیر حساسیت و اهمیت این مسئله را بیشتر روشن می کند :
« تو نباید از پدرت متنفر باشی » .
« تو نباید با همسرت این طور گفت و گو کنی » .
« من باور نمی کنم تو مواد مخدر استعمال می کنی ، آیا نمی دانی این کار غیر قانونی است ؟ » .
« سقط جنین کردن یک جور جنایت است ، قتل نفس است » .
« شما نباید قبل از ازدواج حامله می شدی » .
« تو نباید پشت سر دوستت غیبت می کردی » .
اگر بار دیگر به نمونه های بالا توجّه کنید در می یابید که در تمامی آن ها رگه هایی از مضامین اخلاقی نهفته است ، اموری که ممکن است با عقاید و باورهای مراجع همسو نباشد ! اما مشاور آگاه یا نا آگاه، عقاید خویشتن را بدین طریق به مراجع تحمیل نموده است .
تحلیل و تشخیص
در فرایند مشاوره افراد این امکان را بدست می آورند تا به بیان رفتارها ، احساسات و افکار خود بپردازند . مشکلات از نگاه آن ها تعریفی ویژه دارد ، بنابراین وقتی کسی به تحلیل و تشخیص یک جانبه مشکلات بر می آید مبنای یک ارتباط غیر مؤثر و ناپذیرفتنی را فراهم کرده است . مشاور با خروج از نقش حرفه ای خود ، به یک پاتولوژیست متعصب تبدیل         می شود ، تا رفتار های سازش نایافته را مشخص کند. پدیده ای که با تصوّر و انتظار مراجع از درمان به هیچ وجه مطابقت ندارد. نگریستن به هویّت مراجع با یک رویکرد بالینی و القاء قواعد تشخیصی آن، اساساً کار چندان هوشمندانه ای نیست . اینک به مثال زیر توجه کنید :
"به نظر می رسد مشکل اصلی تو احساس حقارتی است که در قبال اطرافیان خود احساس می کنی ، چیزی که باعث شده تا از روابط با آن ها نیز اجتناب کنی" .
جوّ گفت و گو باید به گونه ای باشد که افراد بدور از اغراق کاری ، با ریشه مسائل خود آشنا شده و دریابند که، به همان اندازه که در بروز موانع موجود نقش داشته اند ، می توانند با پذیرش مسئولیت در مرتفع نمودن آن هم مؤثر باشند .
قضاوت یا انتقاد کردن
هر گاه مشاوری پاسخ ها و عکس العمل های مراجع را مورد قضاوت و انتقاد قرار دهد به نسبت موارد باز دارنده قبلی تاثیر ناخوشایندی بروی می گذارد . قبل از آن که کسی خود را به دریافت خدمات حرفه ای راغب کند ، بارها به ارزشیابی های گوناگونی در قبال خویشتن دست زده است . اطرافیان او نیز احتمالاً هنری بجز انتقاد کردن از خود نشان نداده اند ، بنابراین اضافه شدن مشاور به این گروه ، حرکت خردمندانه ای نخواهد بود .
شان یاریگری می بایست عاری از قضاوت و رای درباره دیگران باشد . مثلاً هنگامی که مراجع به بازگو کردن رفتارهای قبلی خود می پردازد نبایست از شنیدن خطاها و کوتاهی های آنان در زندگی متعجّب شد ، و نباید نقش وجدان و اخلاق بیرونی را برایشان بازی کرد ( هر چند که کار را، آن ها خود بارها انجام داده اند ! )
هنگامی که به شما مسئولیت انتقال یک خبر ناگوار را می دهند ، چه می کنید ؟ حتماً می پذیرید که با تمهید مقدمات زمینه این عمل را فراهم آورید ، مثلاً کوشش می کنید تا فرد را به تدریج با واقعیت ناخوشایند مواجه سازید . میزان پختگی روانی، علم و تجربه شما در این مورد بسیار حائز اهمیت است . به تسامح می توان قبول کرد که نقش مشاوره نیز همین گونه است .
تایید و موافقت ، ارائه ارزش یابی های مثبت
روند نشست های مشاوره ای خواه نا خواه بر رفتار مراجع تاثیر می گذارد . او به تدریج با کسب مهارت های جدید راه مقابله با مشکلات را خواهد یافت ، بنابراین برای هدایت صحیح نیازمند آن است تا نسبت به عملکرد خود مطمئن شود . بازخوردهای یاورانه شما کمک شایان توجّهی در این میان بشمار می رود ، اما هر گونه پاسخ حمایت گرانه باید مبتنی بر               ارزیابی های منطقی باشد ، در غیر این صورت ممکن است چیزی تایید شود ،که وجود خارجی نداشته و مراجع را در عمل دچار مشکل سازد .
* وقتی شما مشکل را بسیار کوچک تر از آنچه هست وانمود می کنید . 
* وقتی خود را پیشتوانه همه فن حریف و همه جایی به تصویر می کشید .
* وقتی مراجع را در بر خورد با موقعیت های احتمالی کاملاً موفق توصیف می کنید .
در عمل قضاوت کاذب او را تایید کرده اید . امّا نتوانسته اید هراس ، ناتوانی ، ناآگاهی و احتمال شکست بعدی را، میان همه متغیر های موجود به درستی جاسازی کرده ، و چگونگی مواجهه در شرایط مشابه را به او بیاموزید
مثلاً این عبارت :
من مطمئنم شما از عهده مسائل خودتان بر می آیید !
اصلاً نگران آینده نباشید .
شما حتماً موفق خواهید شد .
شما نباید چنین احساسی داشته باشید .
اگر چنین کنید همسرتان به هیچ وجه با شما مخالفت نخواهد کرد .
بعید به نظر می رسد که مشاوران خود چنین شعارهایی را باور داشته باشند ! بهتر است از عبارات واقعی تری استفاده کنید. توصیه هایی که قابلیت اجرائی داشته باشند . برای نمونه می توانید عبارات زیر را جایگزین موارد قبلی نمایید:
ـ ممکن است ابتدا نتوانید به درستی عمل کنید ام،ا تا جایی که ممکن است تلاش خودتان را بکنید .
ـ نمی توان نسبت به آینده مطمئن بود، امّا شما باید به خودتان اطمینان داشته باشید .
ـ شاید با این کار موفق نشوید ، امّا به هر حال باید روزی این کار را شروع کنید .
ـ شما می توانید چنین احساسی در قبال شوهرتان داشته باشید امّا ببینید آیا او واقعاً همین نیّت را دارد .
ـ اگر جدّیّت به خرج دهید ممکن است او به مخالفت با شما برخیزد ، ببینید می توانید دوباره با مخالفت او مواجه شوید ؟!
اطمینان دهی دوباره
بارها اتفاق می افتد که مراجع بر روی عقاید خود پافشاری می کند . وقتی شما سعی می کنید او را از این کار باز دارید و یا وی را مطمئن سازید که اشتباه فکر می کند و شما همواره بر پیشنهادات خود برای مشکل پیش آمده اصرار بورزید ، در حقیقت او را به یک صبوری بی نتیجه سوق داده اید. عملی که او تاکنون آن را بدون بدست آوردن نتیجه ای مثبت ، بارها آزموده است . به هر تقدیر مشاور نباید با وارد کردن نصایح و اطمینان بخشی به استنباط های خود ، مراجع را به قبول و عمل بدان، وا دارد . با این کار بسیاری از احساسات و مسائل احتمالی وی کتمان شده و از حوزه شناسائی خارج می شود . این برخورد می تواند تلویحاً به مراجع بگوید که
 « احساسات تو معتبر نیست » ،
« تو نباید چنین فکری داشته باشی » ،
« مهم تصویری است که در قبال تو وجود دارد »
تاکید بر چنین مواضعی عملاً نتیجه بخش نخواهد بود .
علی رغم همه چالش های احتمالی که پیش روی درمانگران به ویژه افراد مبتدی وجود دارد ایجاد رابطه حرفه ای و عمل به تعهدات و نقشی که بر عهد ه گرفته اید ، اجتناب ناپذیر است . مشاوران باید بکوشند تا از مداخله عوامل مزاحم در حیطه خدمات تخصصی جلوگیری به عمل آورند . کسب مهارت و تجربه، هیچگاه به پایان نمی رسد ! روند بی انتهایی که تا همیشه تاریخ با ما خواهد بود !
چند توصیه حرفه ای
درک این نکته قابل توجه است که مشاوران نیز همانند سایر متخصصان محدود به دانش و مهارت های آموخته شده خود هستند . آن ها از این جهت چندان تفاوتی با دیگران ندارند ، حقیقتی که باید خود مشاور آن را پذیرفته و بدان احترام بگذارد و سپس در صورت نیاز مراجعان را نیز بدان واقف گرداند . برای پیشگیری از ابهام ، سردرگمی ، یاس ، اتلاف وقت و انرژی ، رعایت اصول زیر کاملاً مفید خواهد بود . بنابراین پیشنهاد می کنیم حتی الا مکان، آن ها را سر فصل اقدامات خود قرار دهید ، امری که می تواند بر توفیقات بیشتر شما بیافزاید .
1- دست به تمرین و تکرار عملی بزنید .
مطالعه منابع علمی ، آشنایی با نظریه های مشاوره و روان درمانی ، مشاهده جلسات مشاوره ، کسب مهارت های تخصصی جز با تمرین های مکرر امکان پذیر نیست ! به تنوع خواهید دید که هر مراجعی با مراجع دیگر متفاوت است. به همین خاطر نمی توانید با او مثل دیگران برخورد کنید . همه باهم فرق می کنند. به قول " اپیکتیتوس" فیلسوف یونان باستان ، همه در یک چیز با هم شباهت دارند ، این که با هم متفاوتند ! لاجرم باید با هر کسی به مثابه خود او برخورد کنید ، و با یک مقیاس به ارزیابی همه نپردازید . با هر مشاوره شما نیز چیز های بسیاری خواهید آموخت ، تجربه ممتازی که تنها در سایه تلاش و درگیر شدن با مسائل مراجعان، آن را کسب کرده اید .
2- از خود شجاعت نشان دهید . 
ابتدا که وارد حوزه درمان می شوید حل ساده ترین مشکلات نیز بسیار دشوار می نماید . مسائل مددجویان گاه پیچیده و لاینحل به نظر می رسد . با ترس ، تردید ، اجتناب از ورود به بحث و عدم شجاعت هرگز پیشرفت نخواهید کرد ! به خود امیدواری بدهید و بپذیرید که اگر صرفاً به یک شنونده فعّال هم تبدیل شوید ، برای مراجع کار بزرگی انجام داده اید ! برای کمک به مشکلات بزرگتر به تدریج مهارت بدست خواهید آورد. فقط کافی است این کار را، با پشتوانه از دانشی که کسب کرده اید و کمی احتیاط شروع کنید .
3- توانمندی هایتان را بروز دهید .
تردیدی نیست که در بسیاری از موارد، شما دانش و ابزاری را در اختیار دارید که مراجعان از آن ها بی بهره اند . اطلاعات شما در حوزه روان شناسی آن قدر هست که با استفاده از آن بتوانید مشکلات مراجع را تشخیص داده و راه بر طرف کردن آن را نیز در اختیار شان بگذارید. مراجعان شدیداً نیازمند تسلط و مهارت های شما هستند . آن ها به پشتوانه محکم و استواری چون شما دلگرم شده و گام در راه تغییر بر می دارند . به آن ها اطمینان دهید، که از توان و تخصص کافی در حرفه ی مشاوره بر خوردار هستند ، اما هرگز امید آن ها را با اوهام ، اغراق و مبالغه از قدرت خود پوشش ندهید !
4- هوشیاری خود را حفظ کنید .
دیدار های متنوع روزانه ، گفت و گو با آدم های گوناگون ، شنیدن مشکلات و دردمندی های مراجعان سخنان جورواجور حجم وسیعی از ذهن درمانگر را اشغال می کند . گوش دادن به حرف های با ربط و بی ربط مراجعان تمرکز فکر را دچار مشکل می سازد . نباید در گرداب اطلاعات مددجویان گرفتار شوید . سعی کنید مدام هوشیاری تان را تقویت نمایید .
در حین صحبت به خود تذکر دهید ، همانند یک ناظر بیرونی عملکرد و حالات خود را زیر نظر بگیرید . در صورت تمرین مکرّر خواهید توانست این مهارت را به خوبی کسب کنید و همانند مهندس برج مراقبت ، که هواپیماها ی بسیاری را از کنار هم به سلامت عبور داده و به مقصد هدایت می کند، عمل نمایید . با ایجاد سازماندهی ، طبقه بندی اطلاعات ، مرور مکرر و طرح مواجهه می توانید از انحراف مسیر جلسه و سردرگمی خود جلوگیری به عمل آورید .
 
5 - از خود شکیبایی نشان دهید . 
کار مشاوره علی رغم ظاهر ساده خود ، گاه بسیار طاقت فرساست . در جریان مشاوره اغلب اوضاع بر وفق مراد نیست . بن بست های مکرر، رکود، یأس، طولانی شدن دوره درمان ، عدم همکاری مراجع، بی ثباتی رفتار و واکنش های منفی آن ها، توان هر فردی را تحلیل خواهد برد . امّا شما باید همیشه به خود امید واری دهید و شکیبایی را در رفتار تان به عنوان یک اصل تاثیر گذار به منصهء ظهور در آورید . با چنین کاری مراجع را با یک الگوی عینی مناسب مواجه ساخته و میل به مبارزه را در او بارور خواهید ساخت . با آرامش و بردباری فضایی فراهم می شود که مراجعان ضمن اطمینان از توان شما به خود نیز جرأت می دهند تا خطر کنند و برای مقابله با شرایط آماده شوند .
6- به جای مراجع و برای او به تنهایی کوشش نکنید .
چنانچه همه تلاش ها را به تنهایی بر عهده بگیرید، زود فرسوده خواهید شد . حقیقت این است که ، مشکل مربوط به مراجع است . اوست که باید به مسائل خود واقف شود ، از جهات مختلف آن را وارسی کرده و راه حل منطقی                    را بدست آورد . شما تنها یک تسهیل گر آگاه و منصف اید ، نباید خودتان را به زحمت بیاندازید . اگر به موردی بر می خورید و از آن سر در نمی آورید ، سؤالات شما ته می کشد ! وقفه ای وهم آلود را تجربه می کنید ، بردباری خود را از دست ندهید . شاید نخستین اشتباه این باشد که درمانگر یک تنه به قلب سپاه زده است !

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, ] [ 20:6 ] [ جعفرنظری ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ استاد جعفر نظری خوش آمدید
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

Untitled Document دریافت کد حرکت متن